سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حصار را بشکن


حصار را بشکن


به فراسوی خویش آی


در دیدگان من بنگر


این سمت  ، قلبی غریب است ! 


که نفسهای مسموم دیو زندگی


بی رحمانه 


قصه ء زیستن به گوشش میخواند


ای غریبه بامن و


آشنا با "غریبه " ی خویش  !


مرداب عشق مرا صادقانه


پر چینی از  اعتماد نـِه


و لرزش پایه های احساس را


جاودانه استحکام  بخش !


بگذار این به گل نشسته ء تنها


با اعتماد شانه های تو


همچنان در خاطرت ،


در خاطره ات  


از خویش رها گردد


تا نقش روزهای گم شدنش


در سنگلاخ "بی تو بودن" ها


از خاطرش  ، برای همیشه رخت بر بندد ،


بگذار با تو بماند،


بگذار با تو بمیرد !




+نوشته شده در پنج شنبه 92/5/31ساعت 9:44 صبحتوسط مولود | نظرات ()
طبقه بندی: ()