پرنده یی که پرید
پرنده یی که پرید
به جز غم تو که با جان من همآغوشست
مرا صدای تو هر صبح و شام در گوشست
چراغ خانه ی چشم منی نمی دانی
که بی تو چشم من و صحن خانه خاموشست
قسم به زلف سیاهت چنان پریشانم
که هر چه غیر تو از خاطرم فراموشست
ز چشمم ای گل مهتاب خفته در پس ابر
چو ماه رفتی و شب های من سیه پوشست
هزار شکر که گر غایبی ز دیده ی ما
غم فراق تو با اشک من همآغوشست
پرنده یی که غزلخوان باغ بود پرید
کنون ز داغ عمش باغ سینه گل جوشست
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ